- کک بزوئن
برخورد کردن، کوک زدن لباس
معنی کک بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
ته بزوئن، تازدن، لازدن
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
لغزیدن، سرخوردن
رویش گیاه، جوشش آب، در زدن
جویدن، جهیدن پرنده
دل زدگی
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
شیر آمدن از پستان به طور ناگهانی، جهیدن رگ پستان در اثر
رغن بزوئن
جوانه زدن، ریدن، ریده مالی کردن
حرف بی جا زدن، نق زدن
اظهار ناتوانی کردن، به ناچار از عملی دست کشیدن، از پا در
احساس گرسنگی ناگهانی و ضعف کردن
بوی بد غذا، بوی غذای مانده، فاسد شده
چیزی را از دست دیگری قاپیدن
هق هق کردن، سکسکه ی پس از گریه، ناز گریه، هق هق کردن، سکسکه ی پس از گریه، ناز گریه
دوخت و دوز کردن با سوزن
پا گذاشتن، قدم زدن
بخیه زدن کوک زدن
عصاره گیری به وسیله برش پوست گیاه و با کمک کارد یا هر چیز
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
جدا کردن دانه از ساقه های برنج در خرمن گاه، خرمن کوبی
برخورد کردن، جنگیدن دو گوسفند نر با هم
عمل جماع، از روی لباس خود را به دیگری مالیدن
جوانه زدن، برآمدن آفتاب
پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
شکسته بندی کردن، تا نهایت فرو بردن
شکسته بندی کردن، بند زدن
واژه ای تحقیرآمیز
تا کردن، لازدن، بند انداختن صورت
تیغ زدن، برش دادن
سیخونک زدن